مرجع خرید برند ؛ فروش برند ، ثبت برند درتهران
برای مشاوره آنلاین هر گونه خدمات ثبتی در هر ساعت از شبانه روز آماده ایم .
خدمات ما
ثبت تخصصی برند ، خرید برند ، فروش برند تجاری
یکی از عوامل موثر در افزایش بهره وری، استخدام و حفظ کارکنانی است که بیشترین بازدهی را برای سازمان شما دارند. مدیران شرکت و مدیریت منابع انسانی بهتر است کارمندانی را که کارآمد، خلاق و دارای قدرت یادگیری بالایی هستند، استخدام کنند. بعد از آن با مدیریت و رهبری صحیح، برنامه ریزی استراتژیک، تعیین اهداف کسب وکار و برقراری رضایت شغلی به افزایش بهره وری کارکنان در سازمان بپردازید.
۱- با روشهای کلیدی کارایی را افزایش دهید
برای افزایش بهره وری ، اولین گام این است که نحوه عملکرد مشاغل سازمان خود را بررسی و اگر نیاز به تغییر روش در سازمان وجود دارد، نحوه تغییر روش را مشخص کنید. لیست های کوتاه مدت و بلند مدت از کارها و اهداف تهیه کرده و با اولویت بندی کارها بهره وری را بهبود بخشید.
چه روشی بهتر از این وجود دارد که کارکنان هر روز اهداف مشخصی داشته باشند و به روز خود ساختار دهند؟ هر یک از کارکنان را ترغیب کنید که لیستی تهیه کنند و اطمینان حاصل کنید که کارها را به درستی اولویت بندی کرده و انجام می دهند و تمام روز بر سر کار خود می ماند و ببینید که نتیجه کار، کارآمدتر می شود.
۲- رهبری تیم را به خود کارکنان بسپارید
اگر به نیروهای خود افزایش مسئولیت دهید، رضایت شغلی آن ها بالاتر می رود و بهبود روحیه آنها را به همراه دارد. به کارمندان واجد شرایطی که سابقه موفقیت در زمینه های خاصی را دارند مسئولیت هایی را اتخاذ کنید و به آن ها اعتماد کنید.
اگر به کارکنان این فرصت را بدهید که مهارت و تجربه رهبری وداشتن نمایندگی را کسب کنند، به نفع شرکت خواهد بود وباعث می شود که احساس پیشرفت در حرفه خود را داشته باشند.
۳- حواس پرتی را کاهش دهید.
رسانه های اجتماعی و استفاده از تلفن همراه یک دلیل عمده برای کاهش بهره وری در حین کار می باشد ولی سخت گیری زیاد و حذف آن هم امکان پذیر نیست. پس سعی کنید ضمن این که به کارمندان زمان تنفس می دهید، آن ها را متمرکز و درگیر کار نگه دارید.
پیشنهاد ما این است که کارمندان را تشویق کنید گوشی همراه خود را خاموش کنند اما به طور منظم هنگام استراحت آن را روشن کنند که با این کار زمان صرف شده در میز کارشان بیشتر خواهد بود.
۴- ابزار و تجهیزات مناسب فراهم کنید
تهیه ابزار و تجهیزات مناسب برای افزایش بهره وری کارکنان سازمان از اهمیت بالایی برخوردار است تا وظایف خود را به صورت کارآمد و به موقع انجام دهند و بهره وری آن ها افزایش یابد. مثلا هیچ چیز بدتر از زمان صرف شده برای انتظار چاپ کاغذ نیست، زیرا سازمان شما دستگاه چاپ سریع ندارد.
برنامه ها و تجهیزات جدید و با کیفیت بالا، تاثیر به سزایی بر روی نیروی کار و سرعت فعالیت آن ها دارد.
۵- دمای محیط کار تنظیم کنید
دمای محیط نیز بر روی روند کار و بهره وری نیروهای سازمان تاثیرگذار است. محیط بیش از حد گرم و یا سرد باعث حواس پرتی کارکنان شده و نیروها زمان بیش تری را صرف تنظیم دمای وسایل گرمایش و سرمایش می کنند. اطمینان حاصل کنید که سیستم های تهویه هوا در زمان کار تنظیم هستند.
۶- اهداف سازمانی را تعیین کنید.
یک مشکل شایع برای اکثر مدیران سازمان این است که درک درستی از این که کارمندانشان عملکرد بالایی دارند یا خیر ندارند. آنها اهداف مصوب ملموسی را برای سازمانشان تدوین نکرده اند. بهتر است بیش از هر چیز اهداف سازمانتان را تعیین و نقش هر فرد را در دستیابی به این اهداف به دقت مشخص کنید تا افزایش بهره وری کارکنان در سازمان را مشاهده کنید.
۷- تشویق کنید، انگیزه ببخشید و پاداش دهید
اگر نیروهای شما کار مفیدی انجام می دهند، آن ها را تشویق نمایید و به بازخورد دهید. انتقاد سازنده کنید. فعالیت های تشویقی از جمله مرخصی تشویقی و یا صرف غذا در یک رستوران و … را برای انجام کارهای مثبت و فراتر از وظیفه خود دریافت کنند.
ما با راهنمایی و مشاوره به شما کمک می کنیم جایگاه کارمندان خود را در سازمان بشناسید. اگر یک کارمند موفقیتی نسبت به کارمندان دیگر کسب کرد آن را به بقیه نشان دهید، با انجام این کار نه تنها در آن شخص، بلکه در دیگران نیز ایجاد انگیزه می کنید.
هنگامی که به کارمندان خود انگیزه می دهید باعث می شود سخت تر و با لذت بیشتری کار کنند و در عوض پاداش دریافت کنند و به این صورت باعث افزایش بهره وری در سازمان خود می شوید.
۸- برای خوشحالی کارکنانتان تلاش کنید
یک محیط کار با وجود استرس نتیجه خوشبینانه ای ندارد. اگر کارکنان در محیطی استرس زا کار کنند و کارایی کمتری دارند و این خود باعث غیبت بیشتر و عدم رضایت آن ها در محیط کار می شود. سعی کنید نیروهای خود را خوشحال نگه دارید. از کارمندان خود قدردانی کنید و به آن ها احترام بگذارید.
۹- برای بهبود مهارت های کارکنان برنامه ریزی کنید
پس از گزینش و استخدام در محل کار، آموزش بخش مهمی برای تضمین و افزایش بهره وری است. آموزش هم برای مدیران و هم کارمندان مزایای فراوانی دارد. کوچکترین این مزایا، یادگیری روش های جدیدتر و همچنین سریعتر برای انجام کارهاست، که مهارت های کارکنانتان را نیز در انجام آنها افزایش می دهد.
۱۰- در صورت امکان نیروی “کار از راه دور” جذب کنید
جذب نیرو برای کار از راه دور یک روش مناسب برای افزایش بهره وری کارکنان در سازمان شماست. کارکنان از راه دور ساعات بیشتری را کار می کنند، کمتر مرخصی می گیرند، عملکرد بهتری دارند و به طور کلی بیشتر مشغول کار هستند. در ضمن تمامی این موارد باعث صرفه جویی قابل توجهی در هزینه ها برای شرکت شما می شود.
چه مدت از آخرین باری که نگاهی جدی به اثربخشی و ساختار و چارچوب سازمان و کسب و کار خود کرده اید می گذرد؟ آیا اعضای سازمان اهداف خود را در راستای تحقق اهداف سازمان می دانند؟ شاید زمان آن رسیده که مجددا نگاهی به ساختار سازمانتان کرده و اگر نیاز به بهبود و تقویت در ساختار سازمانی وجود دارد آن را تقویت کنید.
در این نیموبرد ما راهکارهایی برای تقویت ساختار سازمانی شما ارائه میدهیم، که اگر نیاز به تغییر و بهبود ساختار سازمانی خود دارید، از آن ها استفاده کنید.
انواع ساختارهای سازمانی
ساختار سازمانی فعالیت هایی مانند انجام وظایف، هماهنگی و نظارت بر کارها در راستای دستیابی به اهداف سازمان تعریف می شود. ساختار سازمانی تعیین می کند که اطلاعات چگونه بین سطوح در سازمان جریان داشته باشند. داشتن ساختار سازمانی این امکان را به شرکت می هد تا کارآمدتر باشد.
چهار نوع ساختار سازمانی رایج در دنیای کسب و کار تا کنون پیاده سازی شده است.
ساختار عملکردی: اولین و رایج ترین ساختار، ساختار عملکردی است. به این ساختار سازمانی بوروکراتیک گفته می شود. در این روش یک شرکت را بر اساس تخصص نیروی کار تحلیل می کنیم. بیشتر مشاغل کوچک و متوسط یک ساختار عملکردی را پیاده سازی می کنند. تقسیم شرکت به بخش هایی از بازاریابی و فروش نوعی از ساختار بوروکراتیک است.
ساختار تقسیم شده یا چند وجهی: این ساختار بیشتر در شرکت های بزرگ و دارای واحدهای تجاری متداول است. در ساختار تقسیم شده، تیم رهبری خود را بر اساس محصولات، پروژه ها یا شرکت های تابع تشکیل می دهد.
ساختار فلت یا Flatarchy: سومین نوع ساختار است که بیشتر در بین استارتاپ ها مورد استفاده قرار می گیرد. در این ساختار سلسله مراتب شرکت بهم خورده و به کارمندان استقلال بیشتری میدهد. شرکت هایی که از این نوع ساختار استفاده می کنند سرعت اجرایی بالایی دارند.
ساختار ماتریسی: ساختار سازمانی چهارم و نهایی، ساختار ماتریسی است. این ساختار کمترین کاربرد را دارد. ساختار ماتریسی کارمندان را در بخش های مختلف ماتریس قرار می دهد. برای مثال یک کارمند که در یک شرکت ماتریسی کار می کند، ممکن است همزمان وظایفی در قسمت فروش و خدمات مشتری داشته باشد.
مهمترین اهداف بهبود ساختار سازمانی:
داشتن یک ساختار سازمانی چگونگی هدایت فعالیت های خاص برای دستیابی به اهداف سازمان را تشریح می کند.
ساختارهای سازمانی موفق، شغل هر کارمند و چگونگی متناسب بودن آن در کل سیستم را تعریف می کنند.
یک ساختار متمرکز دارای یک زنجیره فرماندهی مشخص است، درحالی که ساختارهای غیرمتمرکز تقریبا به هر کارمند سطح بالایی از تصمیم گیری را می هند.
پس توصیه ما پیاده سازی یک ساختار سازمانی غیر متمرکز است. این ساختار باعث می شود که کارها کارآمد تر و موثرتر شوند. با جدا کردن کارمندان و کارکردها به بخش های مختلف، عملیات متفاوتی را به طور همزمان و یکپارچه در سازمان پیاده سازی کنید.
۶ توصیه جهت تقویت ساختار سازمانی
چگونه ساختار سازمانی خود را تقویت کنید؟ نگران نباشید، ما به شما خواهیم گفت:
۱- رهبران خود را توانمند کنید.
صرف نظر از عملکرد فعلی رهبران سازمانتان، بهتر است رهبران خود را توانمند کنید. رهبران موفق زمانی در یک ساختار سازمانی پیشرفت می کنند که خلاقیت ایجاد کرده و پتانسیل هایی را به وجود آورند. این فرایند زمانی عملی است که به توانمندی های افراد مناسب در مکان های مناسب توجه شود. به این صورت توانمندسازی عملکرد رهبران بالا رفته و باعث می شود احترام بیشتری از سمت کارکنان دریافت کنند و برای کار تشویق شوند. احترام به رهبران باعث مشارکت هایی در سازمان شده که ارتباطی باز و دو طرفه ایجاد کرده و حس وفاداری را در سازمان تقویت می کند.
۲- به افراد حس مالکیت بدهید.
حس مالکیت در ساختار سازمانی باید از پایین به بالا و در تمامی قسمت های آن وجود داشته باشد. مردم خواهان مالکیت و احساس تعلق به یک جا هستند. هنگامی که افراد تیم را از خود بدانند، خود را در برابر تمامی تصمیمات و اقدامات پاسخگو می دانند. برای این که کارمندان در کار خود مالکیت موفق داشته باشند باید انتظارات را به وضوح درک کنند. اطمینان داشته باشید که کارکنان در نقش های مناسب خود خدمت کرده، حس مالکیت دارند و پیروزی های خود را جشن می گیرند.
۳- مرزها را گسترش دهید.
این شما هستید که ساختار سازمانی را تعریف می کنید. بنابراین ساختار سازمانی شما نباید یک سند باشد بلکه طرحی از مرزهای باز برای رشد و موفقیت است. این ساختار باعث می شود افراد به صورت آزاد و به بهترین وجه کار خود را انجام دهند.
همان طور که سازمان شما رشد کند، ساختار شما نیز رشد می کند، ساختار سازمان بهتر است به شکلی باشد که باعث رشد شما شود. این امکان برای کارمندان فراهم است که در مورد چگونگی، چه زمانی، کجا و با چه کسی کار انجام شود، تصمیم بگیرند. کارمندان دوست دارند در طراحی و مدیریت وظایف کاری خود نقش داشته باشند. گزینه هایی برای آن ها و امکان شخصی سازی کار پیشنهاد دهید. به کارمندان اجازه دهید ایده های خود را به اشتراک بگذارند و در اجرای این ایده ها شرکت کنند.
هنگامی که مرزهای خود را گسترش می دهید، فرصت هایی برای رشد کارمندان فراهم می شود که انرژیهایشان را بر روی نتایج واقعی و مهم متمرکز کنند.
۴- بخش های جنبی را در نظر بگیرید.
کارمندان باید بر روی کارهای خود کنترل کامل را داشته باشند. یک ساختار سازمانی از بالا به پایین مانع از توانایی تصمیم گیری در سطح های پایین تر است. تصمیم گیری در خط مقدم باعث می شود تا موضوعات به سرعت شناسایی و مرتفع شوند. با ایجاد یک ساختار جانبی، کارکنان درک می کنند که در چه جایگاهی قرار دارند و تاثیر آن ها بر موفقیت سازمان چقدر است؟
یک ساختار سازمانی موفق به کارمندان در تمام سطوح سازمان اجازه می دهد تا در کار خود توانمند شوند و از استقلال کاری بخوردار باشند. این ساختار دارای انعطاف حس برابری را در بین کارکنان ترویج می دهد. هنگامی که تفکر جانبی عملی شود، این امکان فراهم شده که زمان واکنش سریع شود و کارکنانی شادتر و خوشحالتر داشته باشید. تفکر جانبی، تقویت کننده، کارآمد و بسیار موثر است.
۵- اعتماد ایجاد کنید.
حمایت لازم برای دستیابی به موفقیت در اهداف سازمانی با توسعه روابط مبتنی برا اعتماد و تعهد حاصل می شود. ساختار سازمانی می تواند عواملی مانند ارتباطات باز، پیگیری مدیریت، مسئولیت پذیری، سازگاری و نگرانی در مورد منافع کارکنان را تقویت کرده یا مانع آن شود و این ها همه باعث ایجاد حس اعتماد می شود.
ایجاد اعتماد یک عمل آگاهانه است. این اتفاق به عنوان روابط در اولویت قرار دارد. بدون اعتماد چیزی ندارید، با استفاده از آن پتانسیل و کارایی شما نامحدود است.
۶- بین کارکنان نقاط مشترک پیدا کنید.
کارمندان ترجیح می دهند با کسانی که به خودشان شبیه اند یا با هم، هم نظر هستند کار کنند. یافتن زمینه های مشترک در دستیابی موفقیت آمیز به اهداف مشترک کمک می کند.
سازمان باید یک هدف مشترک را تقویت کند تا کارمندان بدانند که چرا سازمان وجود دارد و چرا آن ها باید مسئولیت های خود را انجام دهند. پیدا کردن زمینه مشترک شرط اساسی موفقیت شماست. باید آن را تعریف کنید، به اشتراک بگذارید و مهم تر از همه تیم شما مالک آن باشد.
اگر ساختار سازمانی رضایت بخشی ندارید
تقریبا تمامی مشاغل کوچک با یک یا تعداد کمی کارمند شروع کرده اند. همه این افراد برای مدیریت کارهای تولیدی، فروش، بازاریابی و حسابداری تلاش می کنند. با رشد شرکت نیاز به استخدام افرادی برای پاسخ به نیازهای فوری و همچنین توجه به ساختار سازمان و کسب و کار در بلند مدت احساس می شود. و اما از کجا شروع کنید؟
۱- نگاه کنید کجایید؟
یک نمودار سازمانی ایجاد کرده که تمام موقعیت های فعلی کارکنانتان را لیست کند. این نمودار به ترتیب نظارتی که بر آن ها می شود، شامل عنوان ها و توضیحات شغلی نیز هست. نمودار را مرور کرده و تعیین کنید که:
آیا کارمندان وظایف دقیق خود را می دانند؟
چه کسی بر آن ها نظارت می کند؟
آیا از آن ها حداکثر استفاده می شود؟
۲- از ابتدا شروع کنید!
تا زمانی که یک چارت سازمانی ایجاد نکرده اید، نمی دانید که ساختار سازمانی فعلی شما به بهترین وجه پاسخگوی نیازهای شما است؟ فرض کنید امروز شرکت را راه اندازه کرده اید، بدون داشتن کارمند این کار را انجام دهید.
نموداری ساخته و توابع، عناوین و توضیحات شغلی را بدون قرار دادن نام کارمندان فعلی در آن بنویسید. نمودار را بدون در نظر گرفتن بودجه تهیه کرده و نیازهای کلی که شامل کارکردهایی مانند بازاریابی، فروش، تولید، کارمندان دفتر، منابع انسانی و حسابداری است، را در آن مشخص کنید.
۳- دو نمودار تهیه شده را با هم مقایسه کنید.
دو نمودار سازمانی را در کنار هم بررسی کنید و تصمیم بگیرید چه چیزی برای بهبود ساختار سازمانی تان نیاز دارید. سعی کنید کارمندان فعلی را به نمودار “رویایی” که درست کرده اید تغییر داده یا برخی از مسئولیت ها را در نمودار سازمانی فعلی تغییر دهید تا آن را با نمودار بهینه شده تراز کنید.
۴- یک زنجیره فرمان ایجاد کنید.
ساختار سازمانی باید به طور واضح مشخص کند که چه کسی مدیریت می کند. اگر شخص برتر یا مدیری وجود نداشته باشد رقابت بین کارمندان از بین رفته. کارمندان، سرپرستان را الگوی خود قرار داده و حاضر نیستند از همکار خود پیروی کنند زیرا بین همکاران برتری وجود ندارد. اگر چندین رئیس یا سرپرست در یک قسمت با یک عنوان دارید، یک مدیر مستقیم تعیین کنید که مدیر اصلی آن ها باشد.
۵- در آخر عملکردهای داخل شرکت را تقسیم کنید.
برخی از قسمت های یک شرکت مانند امور مالی، منابع انسانی یا بازاریابی و فروش نیاز به همکاری نزدیک دارند و ممکن است در ابتدای حضور یک شرکت باهم ترکیب شوند. با رشد شرکت، برخی از بخش ها باید وظایف خود را مانند بخش حسابداری یا اداری که وظایف چندگانه منابع انسانی را بر عهده دارند تقسیم کنند. قسمت های بازاریابی نیز به بخش های جداگانه فروش، تبلیغات، روابط عمومی تقسیم می شود.
شانس یا تیکنیک؟ کدام یک موثر است؟
در مقاله های قبل برندینگ و کلیات برند سازی گفته شد، حالا میخواهیم یک گام به جلو برویم و از راهکار های لازم برای داشتن یک برند موفق بگوییم برای آنهایی که برند سازی را اجام داده اند و دنبال راه کار هایی برای کسب موفقیت در کسب و کار وبرند خود هستند. برای شروع اول باید بدانیم منظور از داشتن برند موفق چیست و چه برندی موفق است؟
برند موفق:
داشتن برند موفق زمانی حاصل میشود که کسب وکار شما بتواند با توجه به برند کسب وکارتان و روند برند سازی، مشتریان وفادار بیشتری داشته باشد و برند شما توانایی تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان بالفعل را دشته باشد. بنابر این برند موفق برندی است که افراد با آگاهی از داستان برند و با توجه به کیفیت و اعتمادی که به آن برند خاص دارند در عین اینکه میتوانند محصول مورد نظر را از برند دیگری خریداری کنند، بازهم برند خاص شمارا ترجیح داده و آن را انتاخب میکنند..
تکنیک های لازم برای دستیابی به برندی موفق:
حالا چگونه عمل کنیم تا برندی موفق داشته باشیم؟با ما باشید تا بدونید:
هدف برند تان چیست؟
شما باید برای برند خود یک هدف مشخص داشته باشید. برای آنکه مخاطبان به برند شما اعتماد کنند، باید مشخص کنید که کسبوکارتان قرار است چه ارزشی برای آنها داشته باشد. باید مأموریت خود را برای مخاطبانتان مشخص کنید و بگویید که دلیل وجود شما چیست. بعد از آن تمام موارد مانند لوگو، شعار و پیام باید در راستای این مأموریت باشد. این نکته را فراموش نکنید با هر هدف و جایگاهی که دارید کیفیت را در راس کار کسب و کارتان قرار دهید.
یک لوگو و شعار برای برند تان در نظر بگیرید.
ابتداییترین و مهمترین قسمت در ساخت یک برند، تولید یک لوگو و شعار برای آن برند است. شاید مجبور باشید برای طراحی یک لگو و شعار برای برندتان زمان و هزینه زیادی را صرف کنید اما مطمئن باشید ارزشش را دارد چرا که لگو شما همواره و در همه جا در کنار نام برندتان ظاهر خواهد شد و در واق هویت بصری کسبو کار شما را تشکیل خواهد داد. این نکته رادر نظر داشته باشید که شعار و لگو باید هم راستا با ارزش و هدف برند شما باشد.
پیام برندتان چیست؟
شما باید کاملا مختصر و مفید در غالب یک جمله به مخاطبان خود نشان دهید که چه کسی هستید و چه ارزشی را به مخاطبان خود ارائه میدهید. پیام برند بسیار فراتر از لوگو و شعار برند است.پیام برند بیان میکند کسب و کار شما چه نکات کلیدی دارد، شما چه چیزی را ارائه میدهید و چرا مردم باید به شما توجه کنند.
بین خود و رقبایتان تمایز ایجاد کنید
باید بتوانید نشان دهید که شما متفاوت هستید. برای اینکار باید از اره کار ها و روش ها ی مختلفی استفاده کنید. گام اول برای ایجاد تمایز بررسی ماتریس SWOT کسب وکارتان است باید آن را بشناسید و درست و دقیق تجریه و تحلیل کنید. برای متمایز بودن چند تا پپیشنهاد براتون دارم:
بر روی نقاط قوت برندتان تمرکز کنید.
قطعا برند شما در بعضی موارد عملکرد بهتری دارد و از نقاط قوت متعددی برخوردار است.با تمرکز بر روی نقاط قوت برند و همچنین توجه به مواردی که عملکرد بهتری در آن دارید میتوانید بین برندتان و رقبا تمایز ایجاد کنید.
نوآوری در برند تان را فراموش نکنید
نوآوری همان چیزی است که می تواند میان شما و دیگر رقبا تمایز ایجاد کند.
موارد مختلفی هستند که شما میتوانید در ارائه آنها نوآوری و خلاقیت داشته باشید برای این منظور گاهی بهتر است سنت شکنی کنید و از روند های معمولی که قبلا داشتید کمی متفاوت تر عمل کنید.به عنوان مثال میتوانید در تجربه خرید و یا قیمت گذاری های محصولاتتان نوآوری و خلاقیت به خرج دهید.
تولید محصول جدید نیز از مواردی است که میتوانید در آن نوآوری داشته باشید به عنوان مثال کمپانی تایسون که به عنوان دومین شرکت بزرگ فرآوری و فروش مرغ و گوشت گوساله در دنیا شناخته می شود، اقدام به فروش مرغهایی با اندازهی کوچک کرد، این کمپانی با انتخاب نام “جوجه” باعث استقبال بسیار چشمگیرتری شد.
به عنوان روش خلاقانه دیگر، میتوانید در مورد نحوه و زمان ارائه محصولاتتان داشته باشید در این مورد برند بستنی” بن اند جری” با محدود کردن تولیدات خود در برخی طعمها و از رده خارج کردن طعمها بعد از یک بازه زمانی مشخص، این استراتژی را به کار گرفته و توانسته از رقبای خود پیشی بگیرد.
داستان برند خود را تعریف کنید
هر برند موفقی یک داستان جذاب در پشت پرده دارد. تعریف و توجه به داستان برند سبب ایجاد تمایز بین برند شماو رقبایتان شده و به ارزش و شخصیت برندتان می افزاید. بسیاری از افراد عاشق گوش دادن به داستانهاییی هستند که شما در شرایط سخت و ضعیفی بوده اید افراد میتوانند از طریق این داستانها با شما ارتباط برقرار کنند. تعریف شرایط سخت شروع کار برندتان می تواند به شما در ایجاد تمایز کمک کند
برندتان باید یک مشکل بزرگ را حل کند
اگر برند شما بتواند مشکلی را حل کند که همه در آرزوی رفع آن هستند، در این صورت می توانید تمایز برند ایجاد کنید. برای مثال، برند کفش تام به کودکان نیازمند توجه نشان داده و به ازای هر جفت کفشی که به فروش می رساند یک جفت کفش به این کودکان می دهد. این استراتژی سبب ایجاد تمایز در برند کفش تام شده و مشتریان را به مسئولیت اجتماعی در برابر کودکان نیازمند وادار می کند. علاوه بر آن، با ایجاد احساس خوب در مشتری سبب افزایش وفاداری آنها به برند می شود. این مسئله به ایجاد تمایز و فروش بیشتر کفش تام کمک شایانی کرده است.
شخصی سازی کنید
شخصی سازی کردن می تواند سبب تمایز برندتان شود. باید امکانی فراهم کنید تا مشتریان از طریق تجربهی خرید تعاملی، افزایش سطح خدمات و راهکارهای بازاریابی دیجیتالی مانند هدف گیری مجدد و هدف گیری قبلی که محصول مناسب را در زمان مناسب به فرد مناسبی پیشنهاد می دهد، محصولات را از خود بدانند.
مناسبت های مختلف را فراموش نکنید.
راهکار دیگری که سبب ایجاد تمایز می شود این است که برندتان را با یک مناسبت خاص همراه کنید. همچنین میتوانید در مناسبت های خاص جشنواره برگزار کنید یا پیشنهاد های ویژه به مشتریان خود و افراد بدهید.
افراد مرتبط با برندتا ن را بشناسید:
اساس داشتن یک برندموفق، شناخت و انتخاب افرادمرتبط با محصول و تمرکز بر آنها است. افراد مرتبط با محصول شامل مخاطبان محصول و رقبای کسبو کار شما هستند و شما باید هر دو دسته این افراد را به خوبی بشناسید و مورد بررسی قرار دهید.
برای داشتن برندی موفق باید به این نکته توجه کنید که مخاطبان شما دقیقاً چه کسانی هستند و چه کسانی با محصول شما مرتبط هستند. مأموریت و پیامهای خود را در راستای پاسخگویی به نیازهای این دسته از مخاطبان قرار دهید. همچنین رقبایتان را به خوبی بشناسید و در مورد جایگاه آنها در بازار ئو همچنینی نقاط قوت و ضعف رقبایتان شناخت لازم را به دست آورید.این مرحله گام مهمی در دستیابی شما به برندی موفق خواهد بود.
از برند خودتان سرسختانه حمایت کنید
برای ترویج و تبلیغ محصولاتتان از کارمندان داخلی خود شروع کنید. کارمندان شما با توجه به اطلاعات آشنایی بیشتری که از محصولات و کیفیت آنها دارند میتوانند به خوبی و با آگاهی کامل برند شما را تبلیغ کنند. قدرت کارمندان تا را دست کم نگیرید.
مشتریان وفادار همواره در اولویت هستند
این مشتریان ممکن است درباره شما در رسانههای مختلف بنویسند، شما را به دوستان خود پیشنهاد دهند و به طورکلی آنها میتوانند مامور تبلیغ کسبوکار شما باشند. اعتماد مشتریان وفادار به شما کمک میکند که مشتری بیشتری به دست آورید و سود کسبوکارتان بیشتر شود؛ بنابراین برای مشتریانی که کمپانی و برند شما را دوست دارند و به شما وفادار هستند، ارزش ویژه ای قائل باشید شاید لازم باشد به آنها خدمات بیشتری ارائه دهید. چراکه مشتریان وفادار بخش مهمی از هر استراتژی برندینگ هستند، این کار بهخصوص بهمنزله حمایت شما از تیم فروش است.
توجه به نیاز مشتریان برای موفقیت برند الزامی است
یک راهکار مؤثر برای ایجاد تمایز برند و جذب مشتریان بیشتر تشخیص نیازهایی است که تا به حال برآورده نشدهاند.
پس می توانید با تغییر در محصولاتتان به این نیازها پاسخ دهید. در کشور آمریکا، یک بنگاه اجارهی خودرو با ارائه خودروهای لیزینگ در زمانی که هیچ یک از رقبا این کار را انجام نمی دادند، به بزرگترین اجاره دهندهی خودرو در آمریکا تبدیل شد و توانست مزیت رقابتی به دست آورد.
قدرت احساسات را در نظر بگیرید.
توجه ویژه به احساسات
برند شما باید بتواند همراه با رارئه محصولات و خدمات خود احساساتی را در افراد به وجودآورد. برای مثال شرکت کوکاکولا همواره خود را شادی آور معرفی کرده و سعی داشته است حس شادی را به مخاطبان خود بدهد. همواره سعی در القا یک احساس خوب به مخاطبانتان داشته باشید.
انسانیت را فراموش نکنید.
امروزه افراد بیشتر طرفدار برندهایی هستند که به جامعه و همنوعان خود کمک میکنند در وافع افراد جذب برند هایی میشوند که انسان دوستی را در برنامه ها و اهداف کسب وکارخود قرار داده اند. بنابراین میتوان با تکیه بر مسئولیتهای اجتماعی، برند خود را متمایز کنید و از رقبا جلو بزنید.
توجه به محیط زیست
مشتریان مدرن نسبت به محیط زیست حساسیت دارند. پس بسته بندی سبز، تولید سبز یا اقداماتی در راستای حفظ محیط زیست می تواند به تمایز برندتان کمک کند
نتایج برندینگ یا برندسازی موفق
یک برند خوب میتواند کمپانی شما را از یک بازیکن کوچک در صنعت به یک رقیب بزرگ و موفق برای سایر کمپانیها تبدیل کند. اعتماد مشتریان را به کسب وکارتان را افزایش داده و احتمال فروش محصولات شما را بیشتر و بیشتر کند. منحصر به فرد بودن، کیفیت، یک پیام روشن، یک فلسفه محکم، بازاریابی هدفمند و آگاهی مخاطبان؛ از مواردی هستند که به قدرمن شدن برندتان کمک میکند.
نکته مهم این است که هیچ یک ازموارد موثر به تنهایی در موفق سازی یک برند تاثیر ندارد بلکه ترکیبی از موارد موثر یک برند نوپا و یا معمولی را به یک برند موفق و قدرتمند تبدیل میکند. عامل موثر ومهم فقط یک لوگو یا تگلاین نیست، حتی تنها تحقیقات بازاریابی هم نیست، همه اینها است، و بسیاری موارد دیگر. به عنوان نمونه شرکت اپل را در نظر بگیرید. طرفداران سر سخت اپل نه تنها به یک دلیل، بلکه به دلیل چندین عامل مهم برندسازی: ظاهری بسیار جذاب، نوید محصولات با کیفیت و نوآوری بالا، فضای فروشگاهها، داستان پشت تولید محصولات … همیشه به آن وفادار هستند.
برندینگ محصول (Product Branding) یکی از مفاهیم مهم در دنیای کسب و کار و بازاریابی محسوب میشود که نقش حائز اهمیتی را در موفقیت و فروش محصولات و خدمات شما ایفا میکند. برندینگ یا برندسازی به طور کلی به معنای طراحی و انتخاب یک نام، لوگو و یا نشان تجاری منحصر به فرد برای یک کسب و کار است تا آن را از سایر بیزینسها و یا محصولات مشابه موجود در بازارهای رقابتی متمایز سازد.
تمایز از رقبا
در هر بازار و صنعتی که فعالیت میکنید همیشه رقبای قدرتمندی وجود دارند که باید با آنها به رقابت بپردازید. برندسازی به شما کمک میکند تا با برجسته ساختن نام تجاری و آنچه که ارائه میدهید، خود را از رقبا متمایز سازید و دلایل کافی برای خرید محصولاتتان را به مشتریان ارائه دهید.
افزایش میزان ارزش کسب و کار
مهم نیست که کسب و کارتان بزرگ و یا کوچک باشد؛ برندینگ در هر صورت به تجارت شما ارزش میدهد و نقش مهمی را در موفقیت آن ایفا میکند. میزان رشد و پیشرفت یک کسب و کار به برندسازی موفق آن بستگی دارد؛ زیرا بدین طریق میتوانید توجه مشتریان جدید را جلب کنید، تجارت خود را گسترش دهید و به بازارهای رقابتی تازهای وارد شوید. بنابراین میزان ارزش و موفقیت نام تجاری شما در گرو برندسازی هوشمندانه و البته ارائه خدمات و محصولات منحصر به فرد است.
اصول طراحی برند بوک را باید بیاموزید. این توصیه به صاحبان کسبوکار است. کسانی که به پیشرفت فکر میکنند. آیا میدانستید که یک برندینگ سازگار میتواند تا 23 درصد بیشتر، بازگشت سرمایه داشته باشد. باوجود مزیت شگفتانگیز این کار، تنها حدود یک چهارم کسبوکارها، دستورالعملهای برندینگ نظیر اصول طراحی برند بوک را بهطور مداوم اجرا میکنند. داشتن و اجرا کردن یک دستورالعمل برند بوک، به کسبوکارها کمک میکند تا سازگاری لازم را برای درک برند، شناخت آن و ایجاد وفاداری در مشتریان به دست آورند و بتوانند در کسبوکار خود موفق شوند. در این مقاله، قصد داریم به تعریف دقیق راهنمای برند و بررسی اصول طراحی برند بوک بپردازیم و ببینیم که چطور با این تکنیک کسبوکارها پیشرفت میکنند.
منظور از برند بوک یا کتابچه برند چیست؟
به بیان ساده، منظور از برند بوک یا کتابچه برند یک طرح کلی است که مأموریت، تصویر و ارزشهای اصلی کسبوکار در آن گنجانده شده است و در رأس تمام آنها هویت اصلی برند قرار دارد. درواقع یک برند بوک، سندی است که دستورالعملهای خاص برای حفظ هویت برند در تمامی ارتباطات خارجی و داخلی درون آن تنظیم میشود. یک برند بوک مانند DNA تمام خصوصیات و جزییات برندینگ را بهصورت لایهلایه در داخل خود قرار داده که لایههای جزییات در زیر لایههای اصلی هستند و در آنها، ظرافتهای پیچیدهتر نظیر ویژگیهای مربوط به طرح، رنگ و فونت قرارگرفتهاند. تمامی این موارد در کنار هم چیده شدند تا کتاب اصول طراحی برند بوک پدید آید؛ چیزی که یک دیدگاه روشن از شرکت و محصولاتش به مشتریان و کارکنان ارائه میدهد. برندهای بزرگ نظیر کوکاکولا، اپل و گوگل، همگی یک کتابچه برند با رعایت دقیق اصول طراحی برند بوک دارند؛ ولی برخی برندهای کوچکتر هم در مقیاسی کوچکتر اصول طراحی برند بوک را تهیه کرده¬اند. به عنوان یک قاعدهی کلی، یک کتابچه برند موفق باید شامل این عناصر باشد:
چرا استفاده از برند بوک اهمیت دارد؟
شاید کمتر کسی از اهمیت داشتن راهنمای استایل و اصول طراحی برند بوک باخبر باشد. یک برند بوک، به شما کمک میکند تا زمانی که میخواهید شرکت را ریبرندینگ کنید یا یک شرکت جدید برای گسترش ارتباطتان با مشتریان تأسیس نمایید و بهتر بتوانید برای برند سازی، نیازهایتان را بشناسید. ضمن اینکه این دستورالعملها برای ارتباط کارکنان با عناصر برندینگ نیز بسیار اهمیت دارد. بنا بر به پنج دلیل، ایجاد برند بوک با رعایت اصول طراحی برند بوک، برای کسبوکارتان ضروری است:
هر بار که کسی از سایت یا محصولات شما بازدید میکند، بخشی از تبلیغات بازاریابی شما را میبیند و با دیدن یکپارچگی این طرحها میتواند برند شما را تشخیص دهد و به آن اعتماد میکند. جزییات بیشتر در برندینگ میتواند احساس خوشایندی به مشتریان ببخشد و شما را حرفهایتر نشان دهد. یکی از اساسیترین اصول طراحی برند بوک، همین یکنواختی است که برای عناصر بصری مختلف ایجاد میشود و ثبات برند شما را مستقل از محتوا نیز به نمایش میگذارد.
یکی از اهداف اصول طراحی برند بوک، تنظیم برخی دستورالعملها دربارهی نحوهی استفاده از عناصر بصری است که بیشتر برای کارمندان جدید کاربرد دارد. این دستورالعملها، ابزاری ارزشمند هستند که میتوانند استانداردهایی کلی برای شما ایجاد و به حفظ انسجام بصری برند کمک کنند.
سازگاری، یکی از اساسیترین اصول طراحی برند بوک است که باعث میشود که شما بهسرعت در میان صنعت و مخاطبان هدف، شناسایی شوید. ساخت یک لوگوی ماندگار چندان ساده نیست؛ ولی برندینگ یکنواخت میتواند بهسرعت و ساده شما را در اذهان ماندگار کند؛ مانند چهار رنگ اصلی گوگل.
زمانی که شما از یک دستورالعمل خاص برای اصول طراحی برند بوک خود استفاده میکنید، در نقطهای خاص در گرافیک به توافق رسیدهاید و بهصورت متمرکز در آن نقطه فعالیت میکنید. این دستورالعملهای برند، به مخاطب این پیام را میدهد که چقدر در کار خود ثابتقدم هستید.
انسجام یک برند، نشانگر حرفهای و قابلاعتماد بودن آن برند است.
عناصر کلیدی برند بوک چیست؟
از میان عناصر برند بوک، سه عنصر نقش کلیدی دارند:
در ادامه به بررسی هرکدام از این عناصر برند بوک میپردازیم:
در این قسمت از اصول طراحی برند بوک، شما باید مأموریت، ارزشها و مخاطبان خود را مشخص کنید. اگر شما از همان ابتدا این قسمت را تعریف کنید، یعنی برای تمامی بخشها، منطقی خاص را
این عنصر از عناصر برند بوک، دستورالعملهای طرحهای بصری را شامل میشود که چنیناند:
در این بخش باید این موارد تعریف شود:
توضیحات برند
لوگو: محل قرارگیری آن، تغییرات آن روی پلتفرمها و کانالهای مختلف، رنگها، اندازهها و نسبتها؛
رنگ: رنگهای اولیه و ثانویه و همچنین نسخههای تک رنگ؛
فونت: تایپوگرافی شرکت که در تیترها و بدنهی متن اسناد رسمی استفاده میشود؛
عکاسی: سبک گرفتن عکسها و دستورالعملهای مربوط به تنظیم نور و کیفیت؛
برند مارک: جایی که باید برند مارک استفاده شود؛
دیگر عناصر: الگوها، بافتها، گرافیک و آیکون.
راهنمای ارتباطی
زبان: زبان رسمی یا زبانهایی که برند با آنها ارتباط برقرار میکند؛
سبک: نوع قالببندی، پیامهای فنی و غیرفنی؛
تن صدای صوتی: حرفهای، منطقی، عاطفی، طنزآمیز و…؛
حضور در رسانههای اجتماعی: انواع ارسال، زمان ارسال، سبکهای مختلف رسانههای اجتماعی؛
ایمیل: ساختار، امضا و متن،
خوانایی و گرامر: انواع جملات و طولشان، حروف کوچک و بزرگ، اعداد، اختصارات و…
در این قسمت قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که در یک راهنمای سبک برند چه چیزهایی باید بررسی شود:
لوگو: یکی از اصول طراحی برند بوک، توجه به لوگو است. این راهنما باید تعریف کند که چگونه میتوان اطمینان حاصل کرد که لوگوی ما در محیطهای مختلف رسانهای، متمایز، بهینهشده و سازگار است. همچنین تمامی تغییرات و نسخههای لوگو باید در راهنما توضیح داده شود تا ببینیم که لوگو در پلتفرمهای مختلف از نظر قرارگیری، اندازه و فضای سفید چگونه خواهد بود.
رنگ: در این بخش شما باید پالت رنگ خود را انتخاب کنید. این پالت معمولاً شامل چهار یا بیشتر رنگ اصلی است که در طرحهای شما بیش از هر رنگ دیگری به کار میروند. در این کتاب باید کاربرد تکتک رنگها دقیقاً مشخص شود؛ مثلاً:
کدام رنگ برای متن استفاده میشود و کدام برای عناصر طراحی؟
کدام رنگ برای لوگو به کار میرود و کدامیک در پسزمینه قرار میگیرد؟
گاهی در کتاب، رنگها با فرمتهای خاص به کار میروند؛ مثل RGB یا CMYK یا اینکه روی رنگها نامگذاری انجام میشود؛ مثل رنگ اولیه، رنگ ثانویه و… .
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد انتخاب رنگ لوگو روی لینک کلیک فرمایید.
تایپوگرافی: مشابه با دیگر طرحها، برای یک فونت نیز باید سبک آن برای نسخههای چاپی و دیجیتالی تعیین شود. در اصول طراحی برند بوک شما باید چگونگی استایل و زمان استفاده از هر فونت خاص را مشخص کنید. همچنین باید تایپفیس، اندازه و رنگ فونتها در هرکدام از این کاربردها بهصورت مجزا تعیین شود. معمولاً اکثر برندها از یک فونت اصلی، یک فونت تکمیلی و یک فونت جایگزین استفاده میکنند.
وب استایل: هر وبسایتی اغلب ده یا صدها صفحه دارد و باید بدانیم که عناصر خاص در این صفحات چگونه طراحی شوند تا در تمامی آنها سازگاری و سبک سایت حفظ شود. یک توسعهدهندهی وب باید بداند که استایل وبسایت چیست، چه رنگهایی بهکاررفته، چه فونتهایی استفادهشده، محتوا چطور در صفحات قرار میگیرد و اولویتبندی بخشها به چه صورت خواهد بود. عناصر کلیدی در استایل وبسایتها، دکمهها، عناصر فرمها، آیکنگرافی، لیاوت صفحات و… هستند.
صداها و پیامرسانی: یکی از اصول طراحی برند بوک که کمتر به آن توجه میشود، تن صداست. تن صدای شما باید در تمامی کانالهای ارتباطی سازگار باشد. کانالهایی نظیر ایمیل، شبکههای اجتماعی، پستهای وبلاگ، تبلیغات و… . شما باید صدای برندتان را باشخصیت، مأموریت، دیدگاه، ارزش و مخاطبان هدف خود هماهنگ کنید. بهتر است کلماتی که دوست دارید در سخنانتان گفته شود را پیدا کنید و سپس تصمیم بگیرید که چه نوع زبانی با شخصیت برند و مخاطبان هدف تناسب بیشتری دارد.
عکسها: در این بخش از اصول طراحی برند بوک شما باید مشخص کنید که از کدام عکسها و دیگر انواع گرافیک استفاده میکنید و هرکدام را چه زمانی باید به کار ببرید. در این راهنما، شما باید جزییات نحوهی ویرایش تصاویر را نیز مشخص کنید. همچنین تن رنگ تصاویر و عناصر طراحی آنها، باید دقیقاً مشخص باشد. برای این کار میتوانید از برندهای موفق الهام بگیرید. یکی از جالبترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، طراحی یک برد تصاویر است که میتواند احساسات شما را نشان دهد و راه برقراری ارتباط با برند را برای افراد مشخص کند.
بایدها و نبایدها: شما نهتنها باید الزامات را برای اصول طراحی برند بوک تعیین کنید، بلکه باید بگویید که بازاریابان، طراحان، شرکا و تبلیغکنندگان چه کارهایی را نباید انجام دهند. این مسئله میتواند چندین برابر مفید باشد. درواقع تعیین بایدها و نبایدها در برندینگ، به کل کارکنان کمک میکند تا اهمیت کار را درک کنند و بتوانند درست و غلط را تشخیص دهند.
دیگرمشخصهها: درنهایت شما باید هر آنچه لازم است را در جزییات کتاب برند خود اضافه کنید. این مشخصهها میتواند شامل سناریوهای خاص، مطالعات موردی، کمکهای بصری و نمونههای استفادهشده در لوگوها، تصاویر، تن صدا و رنگها باشد.
چطور یک راهنمای بصری یا برند بوک بسازیم؟
زمانی یک کسبوکار میتواند راهنمای بصری بسازد که شخصیت و دیدگاه منحصربهفرد خود را تعریف کرده باشد. برای انجام این کار باید چهار جزء اصلی کسبوکار خود را تعریف کنید:
چشمانداز و ارزشهای اصلی؛
مأموریت برند؛
پرسونای برند؛
مخاطبان هدف.
زمانی که به این پرسشها پاسخ دهید، مأموریت شرکتتان را مشخص و امتیاز رقابتی آن را کشف خواهید کرد. وقتی این بخش از اصول طراحی برند بوک را تکمیل کنید، میتوانید از آن برای پیدا کردن مصرفکنندگان بیشتر و همینطور استخدام استعدادهای همسو با دیدگاههای شرکت بهره ببرید. هم مأموریت و هم چشمانداز شرکت شما باید بهوضوح در اصول طراحی برند بود یا همان راهنمای بصری مشخصشده باشند؛ بهطوریکه همه بدانند که این قوانین چرا مهم هستند و چگونه باید اهداف شرکت را ردیابی کنند.
پرسونای برند: پرسونای برند برای داشتن صدای مناسب در پیامرسانی در تمام کانالها کاملاً حیاتی است. منظور از پرسونا، چیزی فراتر از شخصیت برند است. در حقیقت پرسونا به تمامی ویژگیها و الگوهای فکری یک برند گفته میشود که باعث جذب مشتریان خواهد شد. وقتیکه یک برند پیامهایی سازگار از سوی پرسونای حرفهای خود ارسال میکند، اتصال مشتریان به آن آسانتر میشود؛ چون شخصیتی پذیرفته¬تر دارد. برای درک بهتر این موضوع، برند را بهعنوان یک فرد با لیستی از صفاتی که میخواهید داشته باشد، تصور کنید. هرچه در این شخص، صفات بیشتری را ببینید، تمایل بیشتری برای اتصال به آن خواهید داشت و پیامهای او را بهتر جذب میکنید.
مخاطبان هدف: مخاطبان جامعهی هدف، از مهمترین عواملی است که باید در اصول طراحی برند بوک یا راهنمای بصری تعریف شود. شما باید قبل از تعریف جامعهی هدف از خودتان بپرسید:
چه نوع افرادی قرار است از محصولات شرکت استفاده کنند؟
دوست دارید چه افرادی از سایت شما بازدید کنند و در خبرنامههایتان مشترک شوند؟
مخاطبان شما چه نیازها، خواستهها و ارزشهایی دارند و چطور میخواهید پاسخ نیازهایشان را بدهید؟
توجه به این بخش از کسبوکار سبب میشود که شما مخاطبانتان را کاهش و پیام برند را به جمعیت خاصی از مخاطبان انتقال دهید.
اگر صاحب یک شرکت و یا کسب و کار باشید حتما با اصطلاح مدیریت برند (Brand Management) و اصول اولیه آن آشنایی نسبی دارید. هر برند یا نام تجاری برای رسیدن به موفقیت باید به صورت موثر مدیریت شود تا بتواند توجه و اعتماد مشتریان را به خود جلب کند. اعتماد و رضایت مشتریان نیز تنها از طریق مدیریت برند و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت بدست میآید. به طور کلی مدیریت برند و تبلیغات به تمامی تصمیمات و اقداماتی گفته میشود که مدیر یک کسب و کار در جهت معرفی برند خود به مصرف کنندگان، جلب اطمینان و تبدیل آنها به مشتریان وفادار انجام میدهد. بنابراین اگر این فرآیند به درستی صورت گیرد در نهایت میتواند منجر به رونق یک کسب و کار شود. در ادامه این مقاله مفهوم دقیق و اصول مدیریت برند را به طور کامل مورد بررسی قرار میدهیم و شما را با مدیریت برندینگ بیشتر آشنا خواهیم کرد.
مدیریت برند چیست؟
مدیریت برند به مجموعه استراتژیهای بازاریابی اشاره دارد که در جهت خلق، حفظ، بهبود و ماندگاری یک برند بکار گرفته میشوند. یک مدیر با تکیه بر این استراتژیها میتواند به کسب و کار خود رونق بخشد و به مرور زمان موجب ایجاد تصویر ذهنی مثبت در مشتریان شود. به عبارت دیگر مدیریت برند به کلیه طرحها، برنامه ریزیها، تصمیمات و اقداماتی گفته میشود که در جهت حفظ اعتبار و کیفیت یک برند اجرا میشوند تا یک نام تجاری بتواند به حیات خود ادامه دهد و کسب درآمد کند. برای درک بهتر این موضوع، کسب و کار خود را مانند دانه درختی که در زمین کاشتهاید در نظر بگیرید؛ برند شما تنه و برگهای این درخت است که با آبیاری و رسیدگی رشد خواهد کرد. مدیریت برند دقیقا مانند کاشت این دانه (برند) است که برای رشد و شکوفایی به مراقبت و نگهداری (مدیریت) شما احتیاج دارد. یک مدیر به منظور مدیریت موثر برند خود ابتدا باید نیازها و خواستههای مشتریان هدف را به خوبی شناسایی کرده و محصولات و خدمات مورد نظر را متناسب با تقاضای آنان تامین نماید. تمامی برندهای معتبر و نام آشنای دنیا همچون آدیداس، اپل، کوکاکولا، مک دونالد، سامسونگ و غیره همگی در ابتدا این اصل را برای ماندگاری نام خود در عرصه رقابت با رقبا رعایت کردهاند تا به مارکهای مشهور امروزی تبدیل شوند. بنابراین صاحب یک کسب و کار برای مدیریت برند خود باید همواره در حال خلق ایدههای منحصر به فرد و متناسب با نیازها و خواستههای مصرف کنندگان باشد تا بتواند نام تجاری خود را همیشه در اوج نگه دارد و از آن کسب درآمد کند. البته در این میان مفهومی تحت عنوان «برندینگ – Branding» نیز وجود دارد که برای مدیریت ایده آل برند خود ابتدا باید به آن توجه داشته باشید.
تفاوت برندسازی و مدیریت برند
برندینگ یا برندسازی به معنای خلق برند یا نام تجاری اختصاصی برای یک کسب و کار است؛ بنابراین تفاوت برندسازی با مدیریت برند در مفهوم و ماهیت اصلی آنها خلاصه میشود. برندسازی به معنای ساخت و ابداع یک نام تجاری خاص است اما مدیریت برند به معنای رسیدگی و مراقبت از این برند بوده و نقش حائز اهمیتی را در جهت رشد و حیات یک کسب و کار ایفا میکند.
اصول و فرآیند مدیریت برند
هر مدیر و یا صاحب یک کسب و کار باید توانایی و قابلیت مدیریت برند را دارا باشد تا بتواند نام تجاری خود را سرپا نگه دارد. در علم بازاریابی برخی اصول و قواعد اولیه جهت مدیریت موثر یک برند تعریف شدهاند که با آگاهی از آنها میتوانید کسب و کار خود را به صورت صحیح و اصولی مدیریت و سازماندهی کنید. به همین بهانه در این بخش به برخی از قوانین و اصول مهمی که در پروسه مدیریت و ارتقای برند خود باید به آنها توجه داشته باشید را به شما معرفی میکنیم. مهمترین اصول مدیریت برند عبارتند از:
برند خود را تعریف کنید
اولین و مهمترین گام در مدیریت موثر یک برند این است که ابتدا نام تجاری اختصاصی خود را بسازید (برندینگ) و سپس تعریف مشخصی از آن ارائه دهید. یعنی در همان ابتدا هدف و نوع خدمات خود را به صورت دقیق و شفاف برای مخاطب خود تعریف کنید. به این کار در بازاریابی «آگاهی از برند – Brand Awareness» گفته میشود که موجب آشنایی کامل مخاطب با برند و حوزه فعالیت شما خواهد شد. مصرف گنندگان تا زمانی که نام تجاری و نوع خدمات شما را به خوبی نشناسند قطعا از شما خرید نخواهد کرد. بنابراین تعریف و آگاهی از برند در فرآیند مدیریت یک نام تجاری از اهمیت بالایی برخوردار است.
منحصر به فرد باشید
پس از آنکه مرحله آگاهی از برند را با موفقیت پشت سر گذاشتید، حال باید محصولات و خدمات منحصر به فرد و خاصی را به بازار عرضه کنید. سعی کنید با خلق ایدههای نو خود را از سایر رقبای موجود در بازار متمایز سازید تا بتوانید به سرعت از آنها پیشی بگیرید. ارائه محصولات و خدمات مشابهی که همیشه در دسترس مردم قرار دارند را کنار بگذارید و از محصولی رونمایی کنید که در نگاه اول بتواند توجه مصرف کننده را خود جلب کرده و او را نسبت به خرید از شما ترغیب نماید. دقیقا همان کاری که شرکت بزرگ اپل انجام داد و با ارائه یک محصول کاملا انحصاری و خاص توانست خود را به طور کلی از رقبای خود جدا سازد و نبض بازار را بدست گیرد.
ایجاد ارتباط عاطفی
ایجاد ارتباط عاطفی از دیگر اصول و قواعد مهم مدیریت برندینگ است که میتواند یک مصرف کننده معمولی را به یک مشتری وفادار و همیشگی تبدیل کند. این مفهوم در بازاریابی تحت عنوان «وفاداری مشتری – Customer Loyalty» شناخته میشود و موجب ایجاد ارتباط عاطفی عمیق میان شما و مشتریانتان خواهد شد. بدین ترتیب مشتری وفادار در هنگام مواجه با محصولات و خدمات مشابه موجود در بازار هرگز نسبت به خرید از آنها وسوسه نمیشود زیرا به برند شما وفادار است. برای برقراری ارتباط عاطفی و ایجاد وفاداری مشتری ابتدا باید نیازها و خواستههای مشتریان خود را شناسایی کرده و محصولات و خدمات خود را متناسب با نیازهای آنان تولید و عرضه نمایید. برآورده ساختن نیازهای مشتریان، راز اصلی برقراری ارتباط عاطفی میان شما و آنها است که در نهایت منجر به وفاداری مشتری خواهد شد.
قیمت گذاری هوشمندانه
قیمت گذاری هوشمندانه یکی دیگر از اصول و قواعد مهم در مدیریت یک برند محسوب میشود که نقش مهمی را در ایجاد وفاداری مشتری و افزایش میزان فروش ایفا میکند. شما به عنوان مدیر یک کسب و کار باید سعی کنید در کنار ارائه محصولات منحصر به فرد و باکیفیت، قیمتهای منصفانهای را برای خدمات خود در نظر بگیرید تا از این طریق بتوانید به حیات خود در بازارهای رقابتی امروزی ادامه دهید. قیمت یکی از مهمترین فاکتورهایی است که مشتری در هنگام خرید به آن توجه میکند؛ بنابراین با قیمت گذاری هوشمندانه و منطقی محصولات و خدمات خود میتوانید به راحتی از رقبای خود پیشی بگیرید و میزان فروش خود را افزایش دهید.
ایجاد انگیزه در کارکنان
مدیریت نام تجاری در واقع یک فرآیند گروهی است که با همفکری و ایده پردازی یک اتاق فکری صورت میگیرد. کارکنان نیز نقش حائز اهمیتی را در پروسه مدیریت و ارتقای فروش یک کسب و کار ایفا میکنند زیرا آنها رهبران فکری و نمایندگان بیزینس شما هستند و موفقیت کسب و کارتان در گرو عملکرد موثر و دلسوزانه آنها است. بنابراین باید سعی کنید به هر طریقی در آنها انگیزه ایجاد نمایید تا وظیفه خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند و نمایندگان خوبی برای برند شما باشند. رونق کسب و کار شما تا حدی زیادی به نحوه عملکرد کارمندانتان وابسته است و به همین جهت باید رضایت آنان را جلب نمایید.
اهمیت مدیریت برند در کسب و کار
همانطور که اشاره کردیم، مدیریت اصولی برند موجب ایجاد تصویر ذهنی مثبت در مخاطبان میشود و همین تصویر ذهنی به تدریج نوعی حس وفاداری را در آنان به وجود خواهد آورد. نام تجاری شما باید احساس مثبتی را در مخاطب به وجود آورد تا نسبت به خرید از شما ترغیب گردد. ایجاد این حس مثبت و محبوبیت نیز تنها از طریق مدیریت صحیح برند بدست میآید. برند شما هیچگاه بدون وجود محبوبیت، تصویر ذهنی مثبت، مصرف کنندگان، خریداران، مشتریان احتمالی و حتی کارکنانتان نمیتواند به موفقیت و رونق دست پیدا کند. بنابراین برای دستیابی به طیف گستردهای از مشتریان وفادار که مبلغان اصلی نام تجاری شما محسوب میشوند باید سعی کنید برند خود را با توجه به اصول گفته شده در بخش قبلی به صورت حرفهای مدیریت نمایید. مدیریت صحیح یک برند در واقع نوعی سرمایه گذاری در نظر گرفته میشود که نیازی به صرف هزینه مالی ندارد زیرا سرمایه اصلی شما همان تصویر ذهنی مثبت و مشتریان وفادارتان هستند که موجب رونق کسب و کار شما میشوند و به برندتان را به صورت رایگان و دوستان و آشنایان خود معرفی میکنند. یعنی بدون نیاز به صرف هزینههای گزاف جهت تبلیغات گسترده به راحتی و از طریق مشتریان وفادار خود میتوانید میزان فروشتان را به طرز چشمگیری افزایش دهید. بنابراین به خاطر داشته باشید که مشتریان، سرمایههای اصلی کسب و کار شما هستند و بدون وجود آنها نمیتوانید به رشد و موفقیت دست پیدا کنید. از این رو «رضایت مشتریان» را باید به عنوان پایه و اساس مدیریت برند خود در نظر بگیرید و آن را شالوده کار خود قرار دهید. رضایت مشتریان نیز از طریق تولید محصولات باکیفیت و منحصر به فرد بدست خواهد آمد.
مدیر برند کیست و چه ویژگیهایی دارد
یک کسب و کار برای سازماندهی امور مربوط به برندسازی، بازاریابی و بخش فروش خود به شخصی نیاز دارد تا با تعیین اهداف، ارائه طرحهای متعدد و تشکیل تیم حرفهای جهت ایده پردازی بتواند بیزینس خود را راه اندازی و مدیریت کند. این شخص همان مدیر برند (Brand Manager) است که با بهرهگیری از اصول و قواعد بازاریابی و مدیریت برندینگ میتواند به نام تجاری اختصاصی خود هویت و اعتبار بخشد. بنابراین مدیر برند مسئولیت مهمی را در فرآیند ابداع، معرفی و حیات یک نام تجاری بر عهده دارد و به همین جهت باید دارای برخی قابلیتها و ویژگیهای خاصی باشد تا بتواند به خوبی از عهده این مسئولیت مهم برآید. برخی از ویژگیها و مهارتهای کلیدی که یک مدیر برند باید دارا باشد شامل موارد زیر هستند:
مهارتهای تحلیلی و توجه دقیق به جزئیات
پیش بینی و درک نیازها و خواستههای مشتریان
توانایی تامین تقاضای بازار
خلاقیت و ارائه ایدههای نوآورانه و خاص
توانایی مدیریت و تخصیص بودجه
مهارتهای برقراری ارتباط موثر با کارکنان و مشتریان
تحقیق و درک نیاز بازار هدف
مهارتهای مدیریت زمان مانند توانایی کار همزمان بر روی چندین پروژه
تفکر استراتژیک
تحلیل فعالیت رقبا
هریک از این ویژگیها نقش مهمی را در مدیریت موثر یک نام تجاری ایفا میکنند و مدیر برند باید با تکیه بر تمامی این ویژگیها، کسب و کار خود را اداره کند. البته کارکنان نیز باید تا حدی برخی از این قابلیتها را دارا باشند تا با تشکیل یک اتاق فکر خلاقانه بتوانند به خوبی نیازها و خواستههای مشتریان را درک کرده و اساس کار خود را بر مبنای برآروده ساختن تقاضای بازار قرار دهند. کسب و کار و یا برند شما زمانی به موفقیت دست پیدا میکند که بتواند محصولات و خدمات خود را در راستای تامین نیاز بازار هدف، تولید و عرضه نماید. یک برند تنها با برآورده ساختن تقاضای مشتریان و توجه به نیازهای آنان میتواند وارد عرصه رقابت با رقبای خود شده و با ارائه محصولات و خدمات منحصر به فرد در این رقابت پیروز شود. پیروزی در بازارهای رقابتی امروزی نیز تنها با مدیریت صحیح برند امکان پذیر است و مدیر برند نیز همان کسی است که میتواند به خوبی از عهده این مسئولیت مهم برآید.
برندینگ محصول (Product Branding) یکی از مفاهیم مهم در دنیای کسب و کار و بازاریابی محسوب میشود که نقش حائز اهمیتی را در موفقیت و فروش محصولات و خدمات شما ایفا میکند. برندینگ یا برندسازی به طور کلی به معنای طراحی و انتخاب یک نام، لوگو و یا نشان تجاری منحصر به فرد برای یک کسب و کار است تا آن را از سایر بیزینسها و یا محصولات مشابه موجود در بازارهای رقابتی متمایز سازد. برند شما دقیقا همان تصویری است که در ذهن و یاد مخاطبان نقش میبندد و احساسات آنها نسبت به نام تجاری، محصولات و خدمات شما را شکل میدهد. بنابراین برندینگ نقش مهمی را در رونق کسب و کار شما ایفا میکند و به همین جهت باید به دقت و با پیروی از برخی اصول خاص انجام شود. در ادامه این مقاله شما را با مفهوم برندینگ محصول آشنا میکنیم و میزان تاثیر آن بر موفقیت و رونق یک کسب و کار را نیز به طور کامل مورد بررسی قرار خواهیم داد.
برندینگ محصول چیست؟
برندینگ محصول یا برندسازی محصول به مجموعه اقدامات هوشمندانه و آگاهانه در جهت انتخاب نام، نشان، نماد و یا لوگوی انحصاری برای یک کسب و کار اشاره دارد تا آن را از سایر نامهای تجاری موجود در بازار متمایز سازد. اما این انتخاب نام و ایجاد تمایز باید طوری باشد که بر ذهن و احساسات مخاطب تاثیر مثبت بگذارد و او را نسبت به خرید مجدد از شما ترغیب نماید. یک نام تجاری تنها با تاثیرگذاری بر ذهن افراد میتواند نام خود را در ذهن و قلب آنان ثبت کرده و مصرف کنندگان را به مشتریان ثابت و وفادار تبدیل نماید. شاید فکر کنید که برندینگ محصول یک موضوع ساده و پیش پا افتاده است که تنها با انتخاب یک نام و یا یک لوگوی تجاری معمولی تمام میشود. در صورتی که چنین نیست و این موضوع فراتر از انتخاب یک نام ساده است؛ زیرا برندسازی یک مسئله ذهنی و احساسی محسوب میشود که باید بر عواطف و احساسات مخاطب تاثیر بگذارد. برندینگ محصول در واقع به کسب و کار شما هویت و اعتبار میبخشد و آن را از سایر بیزینسهای مشابه موجود در بازارهای رقابتی متمایز میسازد. ایجاد تصویر ذهنی مثبت در مخاطبان مهمترین نکتهای است که در زمان برندینگ محصول جدید باید به آن توجه داشته باشید. زیرا «تصویر ذهنی» و «تجربه خوشایند» دو عامل مهم و تاثیرگذار بر تصمیم گیری مشتریان در هنگام خرید محسوب میشوند که در نهایت منجر به رونق فروش و رشد یک برند خواهند شد.
برای درک بهتر این موضوع بیایید یک گام به عقب برگردیم و مفهوم دقیق «برند» را بررسی کنیم. ست گادین (Seth Godin) کارآفرین و نویسنده معروف آمریکایی در حوزه کسب و کار، برند را چنین تعریف میکند: «برند مجموعهای از انتظارات، خاطرات، داستانها و روابطی است که همگی در کنار یکدیگر بر تصمیم گیری مصرف کننده در هنگام خرید تاثیر میگذارند». بنابراین تمام کاری که در هنگام برندینگ محصول باید انجام دهید این است که در لحظه خرید بر تصمیم گیری مصرف کننده تاثیر مثبت بگذارید و بدین طریق از رقبای خود پیشی بگیرید. پس برندسازی محصول اگر به صورت صحیح و موثر انجام شود، مشتریان جدید را به خریدران وفادار و همیشگی شما تبدیل خواهد کرد.
تاثیر برندینگ محصول در کسب و کار
در دنیای پرهیاهوی بازاریابی و کسب و کار، رقبای بسیاری وجود دارند که محصولات و خدمات مشابه شما را ارائه میدهند و طرفداران بسیاری دارند. از این رو برای رقابت و پیشی گرفتن از رقبای خود باید در کنار ارائه محصولات با کیفیت و مرغوب بر برندینگ محصولات خود نیز توجه ویژه داشته باشید. برند شما باید قوی و خوش ساخت باشد تا در نگاه اول توجه مخاطب را به خود جلب کند و او را نسبت به خرید و امتحان کردن محصولات شما ترغیب سازد. برندینگ موثر در واقع مکانیزمی است که میتواند کسب و کار شما را در بازارهای رقابتی، برجسته سازد و توجه مشتریان احتمالی را جلب نماید. بنابراین اگر برندسازی محصول به درستی انجام شود قطعا میتواند تاثیرگذار و الهام بخش باشد و تغییرات مثبتی را در میزان فروش شما ایجاد نماید. به برندهای معتبر و نام آشنایی همچون کوکاکولا، نایکی، اپل، ال جی و غیره توجه کنید؛ موفقیت و اعتبار این برندها به صورت شانسی و یا اتفاقی بدست نیامده است. این شرکتهای بزرگ میزان اهمیت و تاثیر برندسازی محصولات را به خوبی درک کرده و از آن در تمامی بخشهای تجارت و بازاریابی خود استفاده کردهاند. همین موضوع نیز منجر به ایجاد وفاداری مشتری و محبوبیت نام تجاری آنها در سراسر دنیا شده و این برندها را به نامهایی تکرارنشدنی و موفق تبدیل کرده است. بنابراین برای شروع کسب و کار خود باید به مسئله برندینگ محصول توجه ویژه داشته باشید زیرا برند شما معرف حوزه فعالیت، محصولات و خدماتتان است و تاثیر مستقیمی بر تشکیل تصویر ذهنی مثبت بر مخاطبان خواهد داشت. به طور کلی تاثیر برندسازی محصول در کسب و کار شامل موارد زیر است:
تمایز از رقبا
در هر بازار و صنعتی که فعالیت میکنید همیشه رقبای قدرتمندی وجود دارند که باید با آنها به رقابت بپردازید. برندسازی به شما کمک میکند تا با برجسته ساختن نام تجاری و آنچه که ارائه میدهید، خود را از رقبا متمایز سازید و دلایل کافی برای خرید محصولاتتان را به مشتریان ارائه دهید.
افزایش میزان آگاهی از برند
آگاهی از برند (Brand Awareness) به معنای درک و شناخت یک کسب و کار در محیط بازار و ذهن مصرف کنندگان است که نقش مهمی را در رونق یک تجارت و میزان فروش آن ایفا میکند. آگاهی از برند یکی از انگیزهها اصلی مخاطبان هدف برای انتخاب محصولات شما محسوب میشود؛ حتی اگر محصولاتی بهتر و با قیمتهایی ارزانتر در بازار وجود داشته باشند. علاوه بر آگاهی از برند، مفهوم دیگری تحت عنوان «شناخت برند – Brand Recognition» نیز وجود دارد که موجب به رسمیت شناختن نام تجاری شما و شناخت آن توسط مخاطبان میشود. به عنوان مثال فرض کنید در حال رانندگی هستید و لوگوی آدیداس را بر روی یک بنر مشاهده میکنید؛ قطعا هر کسی بدون نیاز به خواندن متن تبلیغ میتواند این برند را شناسایی کند. بنابراین شرکت آدیداس برندینگ پوشاک و سایر محصولاتش را به درستی انجام داده و به هدف اصلی خود یعنی شناخت برند دست پیدا کرده است.
ایجاد اعتماد نسبت به برند
اعتماد به برند (Brand Trust) نیز یکی دیگر از تاثیرات برندسازی محصول است که موجب رشد چشمگیر فروش شما خواهد شد؛ زیرا زمانی که مصرف کننده به کسب و کار و برند شما اعتماد داشته باشند نه تنها به مشتری ثابت و وفادار تبدیل خواهد شد، بلکه دوستان و آشنایان خود را نیز با برند شما آشنا میکند. بنابراین اعتماد مشتریان نسبت به برند موجب رشد دایره مشتریان و در نتیجه افزایش میزان فروش خواهد شد.
هویت بخشی به برند
برندسازی محصول به نام تجاری شما اعتبار و هویت (Brand Identity) میبخشد؛ درست مانند هر انسان که دارای هویت منحصر به فرد است، یک برند نیز باید هویت مستقل خود را داشته باشد. هویت بخشی به یک نام تجاری نیز تنها از طریق برندینگ حاصل میشود؛ بنابراین سعی کنید در همان ابتدا با انتخاب نام و نماد مناسب به کسب کار خود اعتبار ببخشید تا در بازارهای رقابتی و در نظر مخاطبان هدف به رسمیت شناخته شوید.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه مقاله ایجاد هویت برند را مطالعه بفرمایید.
افزایش میزان ارزش کسب و کار
مهم نیست که کسب و کارتان بزرگ و یا کوچک باشد؛ برندینگ در هر صورت به تجارت شما ارزش میدهد و نقش مهمی را در موفقیت آن ایفا میکند. میزان رشد و پیشرفت یک کسب و کار به برندسازی موفق آن بستگی دارد؛ زیرا بدین طریق میتوانید توجه مشتریان جدید را جلب کنید، تجارت خود را گسترش دهید و به بازارهای رقابتی تازهای وارد شوید. بنابراین میزان ارزش و موفقیت نام تجاری شما در گرو برندسازی هوشمندانه و البته ارائه خدمات و محصولات منحصر به فرد است.
عناصر اصلی برندینگ محصول
برندینگ محصول یک فرآیند استراتژیک و مهم محسوب میشود که نیازمند خلاقیت و هوشمندی است تا بتواند تاثیرات مثبت و سازندهای بر کسب و کار شما داشته باشد. عناصر بسیاری در پروسه برندینگ دخیل هستند که با در نظر گرفتن آنها میتوانید برندینگ خود را به صورت اصولی انجام دهید. در این بخش عناصر اصلی برندینگ محصول را به شما معرفی میکنیم و هریک از آنها را به صورت مختصر مورد بررسی قرار میدهیم. عناصر اصلی و مهم برندینگ شامل:
وب سایت و شبکه های اجتماعی
در حال حاضر حضور حرفهای در فضای مجازی یکی از داراییها و سرمایههای اصلی نامهای تجاری محسوب میشود و بخش مهمی از استراتژی بازاریابی دیجیتال شما را تشکیل میدهد. راه اندازی یک وب سایت و فعالیت در شبکههای اجتماعی مختلف جهت تبلیغ نام تجاری و فروش محصولات، تاثیر بسزایی در میزان فروش و البته شهرت یک برند خواهند داشت.
لوگو
لوگو به عنوان عنصر اصلی فرآیند برندینگ در نظر گرفته میشود و غالبا اولین چیزی است که در نگاه اول توجه مخاطب را به خود جلب میکند. لوگو بخش مهمی از پازل کسب و کار شما محسوب میشود که نماد ونشان بصری تجارتتان بوده و به همین دلیل باید به یاد ماندنی و خاص باشد. تمامی عوامل دخیل در طراحی یک لوگو از رنگ تا تایپوگرافی آن در واقع نوعی زبان تصویری هستند که نقش حائز اهمیتی را در برندسازی ایفا میکنند. بنابراین در طراحی لوگو کسب و کار خود دقت و حساسیت زیادی داشته باشید تا به یک نماد ماندگار و خاطره انگیز تبدیل شوید.
نام برند
نام برند نیز یکی دیگر از عناصر مهم در فرآیند برندینگ محصول به حساب میآید که همانند لوگو تاثیر بسزایی در دیده شدن و موفقیت کسب و کار شما خواهد داشت. نام تجاری یک بیزینس باید نمایانگر هویت و حوزه فعالیت آن باشد و در عین حال نیز بیینده را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین سعی کنید برای برند خود یک نام ساده انتخاب کنید تا به راحتی در ذهن مخاطب نقش ببندد و بتواند با آن ارتباط عاطفی برقرار نماید.
رنگ برند
رنگ برند از دیگر عناصر مهم برندینگ محسوب میشود که در نگاه اول توجه بیننده را به خود جلب میکند. رنگهای بکار رفته در طراحی لوگو و نام برند، هویت کسب و کار شما را شکل میدهد و در تمامی کانالهای بازاریابی نمایان میشود. بنابراین در انتخاب رنگ برنذ باید روانشناسی رنگها و میزان تاثیر آنها بر تصمیمات خرید مصرف کنندگان را در نظر بگیرید. به عنوان مثال قرمز یک رنگ شاد و پرانرژی است که به سرعت توجه مخاطب را جلب میکند اما آبی یک رنگ ملایم بوده و القا کننده حس آرامش و اعتماد است. ازاین رو برای انتقال مفهوم و پیام مورد نظر خود به مخاطبان از تاثیر رنگها غافل نشوید به مفهوم روانشناسی آنها دقت کنید زیرا رنگها موجب تحریک احساسات میشوند و بر درک و تجربه مصرف کنندگان تاثیر مستقیمی دارند.
تایپوگرافی
تایپوگرافی به نحوه طراحی و شکل حروف برند اشاره دارد و مانند رنگ، تاثیر بسزایی بر درک و شناخت نام تجاری شما خواهد داشت. نکته مهمی که درباره تایپوگرافی وجود دارد این است که برای نوشتن نام لوگو، طراحی وب سایت و یا بسته بندی محصولات خود از یک و یا نهایتا سه فونت مختلف اما ساده استفاده کنید. انتخاب فونتهای عجیب و غریب و ناخوانا موجب از دست دادن توجه طیف گستردهای مخاطبان خواهد شد. پس سعی کنید یک فونت ساده اما جذاب را برای برند خود انتخاب کنید.
شعار
اکثر برندهای معروف و معتبر دنیا دارای یک شعار و جمله خاص هستند که معرف حوزه فعالیتی آنها بوده و در خاطر مشتریان و طرفدارانشان ثبت شده است.
درست است که یک شعار جذاب، بخش اصلی برند شما محسوب نمیشود اما اگر به صورت هوشمندانه و جذاب انتخاب شود به نام تجاریتان اعتبار بیشتری میبخشد و یک ابزار بازاریابی مهم و موثر به حساب میآید. به عنوان مثال برند آمریکایی Nike برای ما یادآور شعار معروف آن یعنی Just Do It است و با شنیدن نام برند ایرانی امرسان نیز یاد شعار معروف آن یعنی «زیبا، جادار، مطمئن» میافتیم و این شعارها به خوبی در خاطر ما ثبت شده است. بنابراین انتخاب یک شعار جذاب و ترجیحا خوش آوا و هم قافیه با نام تجاری، تاثیر بسزایی بر رشد و برندینگ موفق محصولات شما خواهد داشت.